◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

طرف پست گذاشته:
دارم گوشیمو عوض میکنم هیچ راهی وجود نداره که لاینم با چتام نپره؟؟؟


و این هم کامنت های هموطنان غیور:


1-راه زیاد داره فقط نمینونم بگم چون خستم می فهمی خسته
2-یه راه داره ولی ترافیکه دیر میرسی
3-یه قفس بخر بعد چت ها و دوستاتو بنداز توش تا نپرن :|
4-سه تا راه حل داره: راه حل اول و راه حل دوم و راه حل سوم
5-زیر چت های مهمت خط بکش بعد حفظشون کن
6-یکی اینجوری بود مرد o_O


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:طنز,جوک,مطالب طنز,خنده دار,ضد دختر,ضد پسر,خرید,لاین,چت,دوست,گوشی, :: 16:21 :: توسط : m-sh

زنگ زدم به دوستم، گوشي رو برداشت شروع كرد به خوندن:چينه چينه دامنت تو رو جون مادرت..
گفتم چرا داري مي خوني!؟گفت خفه شو بذار آهنگ پيشوازم تموم شه بعد از يه ساعت خوندن گفت:بييييييب بييييييب بععله بفرماييد!گفتم چرا داشتي مي خوندي؟ميگه بابا آهنگ پيشوازم بود كدشو پيدا نكردم گفتم خودم بخونم
من در تعجبم اينا چرا ثبت جهاني نميشن....


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 4 تير 1393برچسب:جهانی,ثبت,آهنگ پیشواز,کد,آهنگ,گوشی,بفرمایید, :: 18:26 :: توسط : m-sh

سلامممممممم........خوفین؟

شب بود.تو کوچه با بچه های فامیل حرف می زدیم.خونه مادر بزرگم بودیم و خوبی کوچشون اینه که صدسال یه بار عبور و مرور توش اتفاق می افته......بچه های فامیل شامل:پسر عمو هام،دوستاشون،دختر عموهام و دخی عمه......همه هم از من کوشولو ترن......بزرگشون منم......شوهر عمم اومد دخی عمه رو صدا زد گفت بره از تو ماشینش گوشیشو بیاره.....3 تا بچه کوشولو راه افتادن برن ما هم جو گیر با دخی عموم گفتیم ما میریم دنبالشون......حالا ساعت 12:30 شب ما تو کوچه ای که پشه پر نمیزد راه افتادیم رفتیم سمت ماشین.....درو باز کردم دخی عمه پرید تو ماشین گوشی رو پیدا کنه......یه آقایی اونطرف تر وایساده بود مارو نگاه می کرد هیچ کس هم تو کوچه نبود به غیر از ما و اون آقاهه......اول من دیدم بعد دخی عمو بزرگه(البته من بزرگ ترم ها ولی تو دختر عموهام این از اونا بزرگتر و از من کوچیکتره)گفت:این چرا به ما زل زده...؟؟؟؟بعد کوچیک ترام فهمیدن....حالا ما داشتیم خودمونو خیس می کردیم که یه وقت یارو دزدی چیزی نباشه این دخی عمم انگار چسبوندنش به صندلی.....هی ما گفتیم زود باش این لفتش داد....گوشی رو که پیدا کرد پرید پایین....درو قفل کردم و سوئیچو دادم دست دخی عمه....همه با هم دوتا پا داشتین دو تا دیگم قرض کردیم الفرار......تا رسیدیم سر کوچه ای که خونه مادر یزرگم توشه و بچه هام تو کوچه بودن سرعتمونو آوردیم پایین و مثل چندتا بچه خوب خیلی آروم رفتیم سمتشون.....از سر کوچه به یارو نگاه کردیم....هنوز زل زده بود به ما.....یعنی می خواستم سر شوهر عمه و اون یارو رو بکوبم به دیوار......پسرای فامیل هم انگار نه انگار ما رنگمون عین گچ دیواره......وقتی براشون تعریف کردیم دهنشون عین غار علی صدر صد متر باز شد.....

عکس العمل من....:ا

دخی عمه....:ا

دخی عمو....:ا

پسرای فامیل.....:O

آقاهه سر کوچه....:ا

شوهرعمه....:)))))))

فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟؟؟



ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 164
بازدید ماه : 3763
بازدید کل : 188668
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه