◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

 

وقتی که کلاس اول ابتدایی اولین دیکته ام را بیست گرفتم. سهم من فقط یک آفرین بود و سهم او یک جعبه مداد رنگی!
وقتی که در راهنمایی نقاشی های من در سطح ناحیه مقام اول را آورد. سهم من یک جعبه مداد رنگی بود و سهم او که نیمی از درسهایش را ناپلونی نمره آورده بود یک دوچرخه ی آخرین مدل! وقتی که در کنکور دانشگاه سراسری در رشته گرافیک قبول شدم گفتند: « آخه این چه رشته اییه ؟ نقاشی هم شد رشته؟ » و به او که با هزار سلام و صلوات و معلم خصوصی فقط توانست دیپلمش را بگیرد گفتند: « همین خوبه! درس میخواد چی کار؟ میره تو کاره تجارت و سرمایه! »
وقتی که یک آهنگ ساز جوان و خوش آتیه به خواستگاریم آمد گفتند: « آهنگساز؟ همون مزقونچی خودمونه دیگه؟! دایره و دنبکی دیگه؟! این هم شد شغل؟ خودت میدونی. نری فردا برگردی؟ واسه ما ننگه! » و وقتی که او را با یک دختر آنچنانی و در یک مهمانی آنچنانی گرفتند و در همان بازداشتگاه عقدشان کردند گفتند: « بالاخره جوونه و جاهل! پیش میاد دیگه. مهم اینکه الان سرش به زندگیش گرمه! » وقتی که شوهر من یکی از بهترین آهنگ سازان ایران شد گفتند: « حواست به شوهرت باشه. زیر سرش بلند نشه یه وقت! » و به او که تمام مال و اموالشان را به آتش کشید و دست آخر از ترس طلبکارها به خارج از کشور گریخت گفتند: « فدای سرش! همین که گیر طلبکارا نیفتاد. باید خدا رو شکر کنیم! »
وقتی که در بستر مرگ و بیماری افتادند و من ترو خشکشان کردم و او به خودش زحمت نداد تا حالی از آنها بگیرد گفتند: « حواست به برادرت باشه! یه برادر همیشه چشمش به محبت خواهرشه.»
وقتی که بعد از این همه سال پرسیدم: « چرا؟..»
گفتند: « آخه تو دختری اون پسره .....»


 



یه داداش دارم......

خیلی مهربونه....

درکم می کنه....

برادرانه نصیحتم میکنه.......

حرفامو میشنوه.......

یه جورایی سنگ صبورمه.......

سعی نمیکنه الکی دلداریم بده.....

با تموم وجود حرفامو درک می کنه و کمکم می کنه تا غصه هام یادم بره......

خوشحالم که برادرمه........

یه برادر واقعیه برام.......

شاید همخون نباشیم و باهم نسبت واقعی نداشته باشیم......

ولی مطمئنم اگه یه برادر داشتم هیچ وقت به خوبی این داداشیم نبود......

از همین جا میگم تا همه دنیا بدونن

داداشی خیلی دوست دارم.....

ممنون که درکم کردی.....

شاید اونایی که منو میشناسن بگن این حرفا و رفتارا ازم بعیده......

بگن تو و غصه؟؟؟؟؟

اما باید بدونن هر خنده ای واقعی نیست......

داداشم منو فهمید.....

غصه هامو.....

ناراحتیمو.......

و کمک کرد تا قوی باشم و بجنگم.......

با مشکلاتم......

هیچ وقت لطفشو فراموش نمی کنم.....

داداشی......یه دنیا ممنونتم......خیلی خوبی.......


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 2 تير 1393برچسب:برادر,داداش,درک,غصه,غم,مشکلات,نصیحت,مهربان, :: 23:55 :: توسط : m-sh

شيطان می گوید:

1. کسي که اذان را بشنود و به نماز نرود پدر من است !!!

2. کسي که اسراف مي کند برادر من است !!!

3. کسي که پيش از امام به رکوع و کسي که بدون بسم الله شروع به نان خوردن مي کند اولاد من است !!!

4. کسي که اين گفتار من را به کسي مي گويد دشمن من است و کسي که نميگويد دوست من است !!!

حالا من موندم........

گفتن یا نگفتن؟.........مسئله این است!(البته اون بودن یا نبودنه.....).........

البته من گفتم........شما هم بگید.....


ارسال شده در تاریخ : جمعه 4 مرداد 1392برچسب:شیطان,رکوع,اذان,نماز,پدر,اولاد,برادر,اسراف,بسم الله,نان خوردن,امام,گفتار,دشمن,دوست,مسئله, :: 2:28 :: توسط : m-sh

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 131
بازدید ماه : 3730
بازدید کل : 188635
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه