◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

سلام......منم خودمو کشتم با خاطره هام.......شمام یه وقت نظر ندیدها....خسته میشید آخه.....

بی خیال....بریم سراغ خاطره.....

خونه یکی از فک و فامیلا بودیم نشسته بودیم حرف می زدیم.....من زیاد چایی دوست ندارم و شاید سالی یکی دو بار بخورم ......همه فک و فامیلمون هم می دونن من چایی نمی خورم.....

زن این فامیلمون چایی تعارف می کرد تا به من رسید چایی رو جلوم گرفت و گفت:بفرمایید....

یه ذره چپ چپ نگاش کردم و گفتم:همه میدونن من چایی نمی خورم....

در اومده با نیش باز میگه:اوا....تویی....چطور من ندیدمت....اگه می دونستم تویی چایی تعارف نمی کردم بهت....

یعنی می خواستم کله خودم و خودشو بکوبم تو دیوار.....مگه برات خواستگار اومده بوده که نگاه نکردی ببینی کی جلوته...!!!!!!!!

من.....:ا

زنه......:)))))))))))))

فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟؟؟

 



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:عکس,جالب,خاطره,فک و فامیله داریم؟؟؟؟؟؟,خواستگار,, :: 16:59 :: توسط : m-sh

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 67
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 190
بازدید ماه : 3789
بازدید کل : 188694
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه